ناگفتههایی درباره قطعه هنرمندان بهشت زهرا
«عه، مگه ملکه رنجبرم مُرد؟»،«آقا، قبر سیروس گرجستانی کجاست؟»،«علی، بیا حسن جوهرچی اینجاست». در قطعه هنرمندانِ بهشت زهرای تهران، گوشتان با این سوالها و عکسالعملها پُر میشود. حالا قطعه هنرمندان به یک نقطه گردشگری تبدیل شده است که مردم برای دیدن چهرههای مشهور به آن سر میزنند و با سنگ مزارشان عکس یادگاری میگیرند! آنهایی
«عه، مگه ملکه رنجبرم مُرد؟»،«آقا، قبر سیروس گرجستانی کجاست؟»،«علی، بیا حسن جوهرچی اینجاست».
در قطعه هنرمندانِ بهشت زهرای تهران، گوشتان با این سوالها و عکسالعملها پُر میشود. حالا قطعه هنرمندان به یک نقطه گردشگری تبدیل شده است که مردم برای دیدن چهرههای مشهور به آن سر میزنند و با سنگ مزارشان عکس یادگاری میگیرند!
آنهایی که مشهورترند، مهمانان بیشتری دارند و ناشناختهها هم تنها مثل زمانی که در قید حیات بودند آرام خفتهاند و هر از گاهی که یک نفر رد میشود با صدای بلند میپرسد: «این کیه؟ چه سنگ قبر قشنگی داره».
عوامل پشت صحنه فیلمها، مجسمهسازها، نقاشها، معمارها و هنرمندان صنایع دستی و هنرهای سنتی مهجورترین هستند و کمتر کسی با آنها عکس میاندازد یا برایشان فاتحه میخواند. سنگهای مزارشان مدتهاست رنگِ آب به خود ندیده مثل شاپورخان ترابی گودرزی، آخرین هنرمند از تیم ۷۵ نفره در کارگاه هنرهای زیبا که مدرک درجه یک هنری (معادل دکتری) در رشته گرهچینی و معرق چوب داشت و آثارش در موزه هنرهای ملی و موزه کاخ سفید آمریکا نگهداری میشود. او در سالهای آخر عمرش به سختی زندگی میگذراند، کرایه خانهاش را به سختی میداد و از ترس اینکه صاحبخانه عذرش را بخواهد برخی از وسایلش را از جعبه بیرون نیاورده بود. با این حال سالن پذیراییاش در خدمت شاگردانش بود. شاپورخان حالا خیالش از سقف بالای سرش راحت است.
تجمع دور برخی مزارها زیاد است و طرفدارانشان برایشان کم نگذاشتهاند مثل مزار محمدعلی فردین که حسابی آب و جارو و روغنکاری شده و رویش هم سلفون کشیده شده و کسی جرات ندارد پا روی مزارش بگذارد. مزار خسرو شکیبایی هم همین طور. یکی از طرفدارانش از راه میرسد و دستهگل زیبایی را که خریده روی مزارش میگذارد. مزار مرتضی پاشایی را هم میتوان با صدای خودش پیدا کرد. طرفدارانش دورش را گرفتهاند و با او عکس میاندازند، چند دقیقهای به اسم و عکسش خیره میشوند و میروند. اما کار یکی از آنها این است که هر هفته خودش را به قطعه هنرمندان برساند، محبوبترین ترانههای او را با گوشی موبایلش پخش کند، بالای سرش بشیند و با شعرهایش همخوانی کند: «از صبح به عشق مرتضی میام و ساعت ۶ غروب میرم. کنسرتاش نرفتم اما بچهها رفته بودن. اینجا آدمای زیادی میان مخصوصا پنجشنبههای آخر سال. سربازی که هر روز اینجاست شاهده.»
سرباز یک قدم جلو میآید: «راس میگه. هر هفته میاد.»
– شما هم هر روز اینجا هستی؟
– شب و روز
– شبها که هوا تاریکه فضای اینجا ترسناک نیست؟
– اولاش بود ولی دیگه برام عادی شده
– چند سالته؟
– ۲۱
– چقدر دیگه از خدمتت مونده؟
– ۱۱۰ روز
– شبا چیکار میکنید؟
– بیرون میچرخیم چون اگه یه اتفاقی بیفته یا دزدی بشه ما باید جواب پس بدیم.
– مگه دزدی هم میشه؟
– ممکنه سنگ قبر بدزدن!
– تا حالا دزدیدن؟
– اینجا نه اما از جاهای دیگه دزدیدن. شبا دو نفری میان سنگ قبرو برمیدارن میبرن. یه جاهایی سنگ قبر داریم که ۲۰۰ میلیون پولشه.
– مگه اینجا شبا بازه؟ چطوری میان تو؟
– کسی که بخواد بیاد میتونه. اینجا دزدی زیاد میشه.
طرفداری که بالای سر مزار مرتضی پاشایی ایستاده به سرباز میگوید: «جریان اون یارو رو براش تعریف کن.»
– شبا یه آقایی با ریش مصنوعی بلندِ سفید و لباس سفید میاد اینجا میچرخه.
– چرا این کارو میکنه؟
– من باهاش حرف زدم. میخواد مردم و کارکنای بهشت زهرا رو اذیت کنه.
دو مرد در گوشهای از قطعه هنرمندان بساط پهن کردهاند و از لیوان سرامیکی با طرح هنرمندان دفنشده در همان قطعه گرفته تا تیشرت و تابلو و کلاه مدل مرتضی پاشایی میفروشند.
یکی از آنها بساطش را بالای مزار فردین پهن کرده است و روی بیشتر وسایلی که میفروشد عکس این هنرمند چاپ شده است: «۱۲ ساله که پنجشنبه و جمعهها میام اینجا. واسه این کار از وزارت ارشاد مجوز دارم. اینا رو به نفع خیریه بچههای آسمان میفروشم که خودِ آقا فردین هم بهشون کمک میکرده.»
فروشنده دیگر کمی دورتر بساطش را پهن کرده است: «عراقیا عجیب مرتضی پاشایی رو دوست دارن. اینجا زیاد میان دیدنش. منم زیاد از کشورهای عربی مشتری دارم. البته از هلند، دانمارک و سوئیس هم مشتری دارم. ایرانیایی که حالا دیگه ساکن اونجا شدن و میان بهشت زهرا از منم خرید میکنن. دو سال پیش دو تا جوون از مشهد فرار کرده بودن اومده بودن سر خاک مرتضی پاشایی. برای خانوادهشون هم نامه نوشته بودن که داریم میریم تهران. سه شب اینجا بودن و بین ماشینای حرم میخوابیدن. بعد از سه روز خواهر یکیشون اومد دنبالشون و بردشون.»
همین طور که داستانهایی که دیده را با هیجان تعریف میکند، جواب مشتریهایش را هم میدهد.
– آقا لیوانا چنده؟
– ۵۰ تومن
– چه خبره؟
– آقا قبر حسین پناهی هم اینجاست؟
– نه. قطعه ۶۶ دم مترو.
«نصف بهشت زهرا منو میشناسن اما دیگه کامپیوترم داره خاموش میشه. یه زمانی بعد از کارم میاومدم غسالخونه و مرده میشستم. زمان ما انقدر کار زیاد بود که کسی دنبال شستن مرده نمیرفت و فقط کسایی میاومدن که یا از خدا میترسیدن یا به فکر اون دنیا بودن. الانشم هر کسی این کارها رو نمیکنه. اون موقع مثل حالا نبود که این همه آدم بمیره. یادمه چند روز آب و هوای تهران خیلی بد بود، توفان بود و بارندگی زیاد و مردهها هم زیاد شده بودن. یه بار دو تا جنازه اومد، اسم یکی اکرم بود و اسم اون یکی اکبر. جنازهها رو اشتباهی دادم رفت. بعد به خانوادهها اعلام کردیم که اشتباه شده و باید جنازهها رو پس بیارن و خلاصه اشتباهمونو درست کردیم اما از اون روز به بعد دیگه این کارو وِل کردم.»
دو جوان از مرد اجازه میگیرند تا با تابلوهایی که عکس مرتضی پاشایی و محمدعلی فردین است عکس بیندازند.
– دایی تابلوها چه قیمته؟
– از ۶۰ تومن تا ۸۰ تومن.
قطعه هنرمندان پر و خالی میشود. مردم با چشمهایشان نوشته روی سنگها را دنبال میکنند و رد میشوند و گاهی هم روی یک مزار بیشتر توقف میکنند.
به گفته سعید خال – مدیرعامل بهشت زهرای تهران – در حال حاضر حدود ۱۲۰۰ هنرمند در قطعه ۸۸ که مربوط به هنرمندان است، دفن هستند و تا ۲۰ سال آینده مشکلی از نظر ظرفیت وجود ندارد.
او درباره چگونگی شکلگیری قطعه هنرمندان به ایسنا میگوید: «سالها پیش وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مقبرهای به شماره ۹۵۳ خریداری کرد و برخی از هنرمندان وزارت ارشاد از جمله مهرداد اوستا، سپیده کاشانی و جواد معروفی آنجا دفن شدند. اما بعد از پرشدن آن مقبره و در اوایل دهه ۷۰، پنج هنرمند بزرگ ایران از جمله عزتالله انتظامی، داوود رشیدی، علی نصیریان، محمدعلی کشاورز، ایرج راد و برخی دیگر از هنرمندان از شهردار وقت تهران درخواست کردند که جایگاهی را برای هنرمندان در بهشت زهرا اختصاص دهد. شهردار وقت هم به معاونت خدمات شهری وقت دستور داد و سازمان بهشت زهرا را مکلف کرد که جایگاهی را برای هنرمندان در نظر بگیرد. سرانجام سازمان بهشت زهرا سه گزینه را به شهردار ارائه کرد و در نهایت قطعه ۸۸ به عنوان جایگاه هنرمندان در نظر گرفته شد. اولین فردی که در این قطعه به خاک سپرده شد آقای ملک مهرداد بهار پسر ملک الشعرای بهار بود.»
خال ادامه میدهد: «زمانی که مدیرعامل بهشت زهرا شدم، ظرفیت قطعه هنرمندان تقریبا تمام شده بود اما ۲۲۰ قبر سه طبقه به آن افزودیم و میتوانم این نوید را بدهم که تا ۲۰ سال آینده مشکل ظرفیت نخواهیم داشت البته امیدواریم هنرمندان کشورمان عمر با عزتی داشته باشند. متاسفانه در سال جاری شاهد از دست رفتن هنرمندان بسیاری از جمله خسرو سینایی و اکبر عالمی به علت بیماری کرونا بودیم.»
از مدیرعامل بهشت زهرا درباره بساطکردن دستفروشان در قطعه هنرمندان هم میپرسم که میگوید: «حضور آنها در این قطعه غیرقانونی است و باید از ما مجوز بگیرند. با اینکه با آنان برخورد میشود اما باز هم میآیند. ما معتقدیم که فضای آن قطعه باید آرامش داشته باشد.»
خال همچنین درباره سنگقبردزدی به ایسنا میگوید: «به طور کلی موضوع سرقت یک پدیده اجتماعی است و در همه نقاط هم وجود دارد. در بهشت زهرا هم قبلا بوده اما ۲۵۳ دوربین آنلاین در بهشت زهرا نصب شده که در قطعه هنرمندان هم وجود دارد و لحظه به لحظه در حال رصد است. جالب است بدانید که این اتفاق بزرگترین پروژه هوشمندسازی تاریخ بهشت زهرای تهران بوده است و قطعههای شهدا و هنرمندان هم زیر بار نظارتی هستند و در چند سال اخیر نشنیدم که سنگی از قطعه هنرمندان سرقت شده باشد. از طرفی من سنگ قبر ۲۰۰ میلیون تومانی در بهشت زهرا ندیدم.»
باد، شاخههای بید مجنون را تکان میدهد و آنانی که از گشت و گذار در قطعه هنرمندان خسته شدهاند، روی صندلیها مینشینند تا کمی خستگی در کنند.
منبع:ایسنا
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰