دهمین روز از پویش معرفی ده کتاب با حامد جلالی
ایسنا/قم حامد جلالی در دهمین روز از پویش معرفی ده کتاب، لیستی را ارائه کرد که مطالعه نحوه معرفی این کتب حتی برای کسانی که قصد خواندن خود کتبرا ندارند هم خالی از لطف نیست. اگرچه تعطیلات ۱۳روزه نوروز به پایان رسید اما ظاهراً تعطیلات کرونایی هنوز در آغاز است و ادامهدار. فلذا پویش معرفی کتاب
ایسنا/قم حامد جلالی در دهمین روز از پویش معرفی ده کتاب، لیستی را ارائه کرد که مطالعه نحوه معرفی این کتب حتی برای کسانی که قصد خواندن خود کتبرا ندارند هم خالی از لطف نیست.
اگرچه تعطیلات ۱۳روزه نوروز به پایان رسید اما ظاهراً تعطیلات کرونایی هنوز در آغاز است و ادامهدار. فلذا پویش معرفی کتاب ما نیز پابهپای آشوب کرونا، ادامه دارد.
با هدف مبارزه با افزایش شیوع کرونا و بهرهمندی از ایام قرنطینه و همچنین جهت ترویج فرهنگ کتابخوانی و تبدیل این تهدید به فرصت، به سراغ نویسندگان و شاعران مطرح و توانای قمی رفتیم و از آنها خواستیم تا ده کتاب از میان بهترین کتابهایی که خواندهاند را با توضیحی کوتاه معرفی کنند و اولویت خود را در معرفی کتب، به آثار معاصر اختصاص دهند که هر روز لیست دهتایی یک نفررا منتشر میکنیم.
در روز دهم از این چالش به سراغ حامد جلالی، نویسنده و هنرمند مطرح و محبوب قمی رفتیم. حامد جلالی متولد نهم اردیبهشتماه ۵۴ از شهر قم با مدرک تحصیلی کارشناسی ارشد ادبیات نمایشی از دانشگاه صداوسیما که از سال ۶۸ مشغول بازیگری تئاتر بوده و از سال ۷۶ چهره پردازی تلویزیون و تئاتررا در کارنامه خود دارد.
وی همچنین از سال ۷۹ داستان نویسی را شروع کرده و
داستان کوتاههایش هم در بیش از ده مجموعه داستان جمعی مثل «عطر عربی»، «کجا بودی الیاس» و «یوسف» منتشر شدهاست.
این روزها نام حامدجلالی در محافل ادبی کشور و نزد اهل کتاب بخاطر نوشتن رمان «وضعیت بیعاری» بر سر زبان است؛ که در جایزه ادبی جلال آل احمد سال ۹۸ و همچنین جشنواره کتاب سال جمهوری اسلامی سال ۹۸ تقدیر شد.
در ادامه فهرست کتب دهگانهای که حامد جلالی در گفتوگو با ایسنا معرفی کرد، میآید؛
اول؛ «خاطرات پس از مرگ براس کوباس» به قلم مارشادو دآسیس و ترجمه عبدالله کوثری: رمانی جذاب و بسیار متفاوت است. راوی رمان مرده است و بدون هیچ قضاوتی زندگی خود را روایت میکند. نویسنده برزیلی در سال ۱۸۶۰ رمانی خلق کرده که در کمال ناباوری رگه هایی از پست مدرنیسم در آن دیده می شود.
اولین جمله رمان اینگونه است: «من نویسندهای فقید هستم اما نه به معنای آدمی که چیزی نوشته و حالا مرده بلکه به معنای آدمی که مرده و حالا دارد مینویسد».
با این شوخی نویسنده دعوتتان می کند به دنیای زیبای رمانش. وقایع شگفت زده تان می کند و نمی دانید با راوی باید همذات پنداری کنید؛ بهتر است خودتان بخوانید و لذت ببرید.
دوم؛ «سه گانه نیویورک» به قلم پل استر و ترجمه شهرزاد لولاچی: این کتاب سه رمانِ کوتاه در ژانر پلیسی کارآگاهی است اما بهلحاظ فرمی، چندگام جلوتر از فرمِ شناختهشدهی داستانهای همژانر خودش است.
این سهگانه دربارهی گمشدنِ آدمها است و جالب این که در هر سه داستان گمشدنِ فیزیکی آدمها هم موضوعیت دارد. شخصیتِ اصلی هر سه رمان، یا بهدنبال کسی است که گم شده یا کسی را که زیر نظر دارد گم میکند، اما گمشدگیای که مدنظر پل استر است، آن گمشدگی فیزیکی که همه میشناسیم نیست.
پل استر، پا را فراتر میگذارد، آدمهای هر سه داستانش خود را گم کردهاند. این نویسنده آن قدر استاد هست که شما را برای ساعاتی درگیر کند طوری که خودتان را دقیقا در زمان و مکان رمانش حس کنید.
سوم؛ «دفتر بزرگ» اثر آگوتا کریستوف و ترجمه اصغر نوری: رمانی روان و خواندنی از نویسندهای مجارستانی که در سوییس زندگی می کند و به زبان فرانسوی داستان می نویسد. باور کنید بی نهایت لذت خواهید برد از این حجم حادثه و این مقدار سادگی و روانی متن.
خشونتی شگفت انگیز در رمان است که شیفته این نویسنده خواهید شد و حتما دو رمان بعدی این نویسنده را که مرتبط به دفتر بزرگ است را خریده و می خوانید.
جملات کوتاه و ساده و زبانی به دور از هر پیچیدگی زائد، و قصه گویی جذاب و بدون ادا و اطوار، باعث شده با رمانی روبرو شویم که تا تمامش نکنیم کنارش نمی گذاریم.
من که با خواندن دفتر بزرگ، همه آثار آگوتا کریستوف را خریدم و خواندم. مخصوصا با ترجمه اصغر نوری که پیش نویسنده رفته و از نزدیک با او گفت و گو کرده و می داند چه چیزی را و چگونه ترجمه کند.
چهارم؛ «انجیلهای من» به قلم اریک امانوئل اشمیت و ترجمه قاسم صنعوی: اشمیت نمایشنامهنویس، داستان نویس و فیلسوفی است فرانسوی که بدون اغراق همه آثارش درخشان است. او جهان بینی خاص خود را دارد. و تعاریفش از دین، خدا و مسیح منحصربهفرد است. این رمان کوتاه شما را دعوت می کند به مشاهده زندگی مسیح از زاویهای جدید و جذاب. راستش این مسیح را بیشتر دوست خواهید داشت چون برایتان ملموس تر است.
اشمیت استاد داستان گفتن است و بی شک یکی از نوبل بگیرهای سالهای آتی است. استادانه حرفها و نظریات فلسفیاشرا و دیدگاههای ایدئولوژیکش را با قصه به شما میخوراند. نمایشنامههایش عالی است و حتما اسمشان به گوشتان خورده؛ مثل «خرده جنایت های زناشوهری»، «عشقلرزه» و «نوای اسرارآمیز».
او و آثارش را جدی بگیرید، چون هم داستان گوی قهاری است و هم حرف های جدیدی دارد.
پنجم؛ «وداع با اسلحه» به قلم ارنست همینگوی و ترجمه نجف دریابندری: اگر میخواهید بدانید چطور میشود زندگینامه را تبدیل به رمان کرد، این کتاب را بخوانید. ببنید چطور همینگوی خاطراتش را با روایت جذاب و تکنیکهای ناب مثل توصیفها و پرسپکتیوروایی بی نظیر، در قالب رمان برایمان بازگو میکند.
راستش من عاشق کتابهایی هستم که داستان گفتن برایشان مهم باشد و دنبال اداهای زبانی و فرمی نباشند و در عین حال تکنیکال هم باشند. این رمان از آن خوب هاست که تا سالها رهایتان نمی کند و گاهی فکر می کنید شما واقعا در جنگ جهانی بوده اید و با آن قایق از مرز گذشته اید؛ این کتاب بینظیر را از دست ندهید.
ششم؛ «بارون درخت نشین» به قلم ایتالو کالوینو و ترجمه مهدی سحابی: راستش من شگفت زده شدم از این کتاب. نویسنده آن قدر به تواناییاش در داستانگویی واقف است که اسم هر سه کتابش که به نام «سه گانه نیاکان ما» معروف است، بیانگر کلیت داستان است و شاید فکر کنید داستان را لو میدهد. مثلا داستان «بارونی که درخت نشین است»، و کتاب بعدی «ویکنتی که دو شقه شده» و کتاب سوم، «شوالیهای که ناموجود است»!
اما چگونگی زندگی شخصیتهایش آن قدر جذاب است که شما را تا انتها می نشاند و بی شک بهترین رمان از این سه گانه، بارون درخت نشین است. حوادثی که در عین واقعی نبودن چنان درگیرتان می کند که مثل شخصیت های واقعی با او بی تاب می شوید، می خندید، میترسید، گریه میکنید و حتی میدوید.
هفتم؛ «سور بز» به قلم ماریو بارگاس یوسا و ترجمه عبدالله کوثری: «سور بز» داستان زندگی تروخیو یکی از بدنامترین و فاسدترین دیکتاتورهای آمریکای لاتین است. کسی که ۳۱ سال بر کشور دومینیکن حکومت کرد و هر نوع مخالفتی را سرکوب و از بین میبرد.
دوست دارم قسمتی از صحبت های یوسا را در مورد چگونگی نوشتن این رمان بازگو کنم:
«فکر نوشتن این رمان از سال ۱۹۷۵ در سرم بود و شش سال قبل نوشتنش را شروع کردم. اما زمانی دراز در این فکر بودم و هرچه را که درباره تروخیو، درباره سی و یک سال حکومت او بر جمهوری دومینیکن پیدا میکردم میخواندم. به دومینیکن رفتم و بایگانیها را بررسی کردم. بخصوص روزنامهها و مجلههای آن دوران را – اینها منابع بسیار خوبی بودند. به راستی باورنکردنی بود که مردم دومینیکن در آن ایام چه نوع روزنامههایی میخواندند. همچنین با خیلی از افراد گفتگو کردم.»
با رمانی روبرو هستید که اگر جنبه تاریخی اش را ندانید مهم نیست و لذت خواهید برد و اگر بدانید که واقعیت تاریخی دارد، بی نهایت لذت خواهید برد.
یوسا اهل پرو است و برنده نوبل ادبیات و یکی از قوی ترین نویسندگان امریکای جنوبی. او هم در قصه گفتن و داستان سرایی بی نظیر است. البته که امریکای لاتین کم از این نوابغ ندارد مثل ساراماگو، مارکز، فئونتس و بورخس!
هشتم؛ «مادر» نوشته ماکسیم گورکی و ترجمه علی اصغر سروش/مترجم دیگر محمد قاضی :
اگر می خواهید بدانید چطور مشتی کارگر توانستند روبروی تزار و کلیسا بایستند و چگونه انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ پایه ریزی شد، رمان مادر را بخوانید. گورکی شما را به تماشای جوانانی میبرد که هرزگی و لاابالی گری را کنار گذاشته و زیر بار زور نرفتند و با خواندن کتاب و کسب آگاهی، دست به کاری بزرگ زدند. و نقش زن، آن هم مادر در شکل دادن جهان داستان و جهان انقلاب و انقلابی گری در این رمان بی نظیر است.
برتولت برشت با اقتباس از این رمان، نمایشنامهای به همین نام منتشر کرد. «مادر» رمانی خواندنی و شیرین است و درس های زیادی برای کسانی دارد که فکر می کنند با دست خالی نمی شود روبروی ظلم و ظالم ایستاد.
نهم؛ «بن هور» نوشته لیو والاس و ترجمه محمود شایگان: شاید خیلی قدیمی باشد یا بگویید فیلمشرا خیلیها دیدهاند، اما راستش از دوران نوجوانی که خواندمش، حسی در من بوجود آورد که هنوز هم با خودم دارمش.
از آن داستان هاست که خشی روی احساستان میکشد که تا ابد با شماست. نترسید، حس بدی نیست. این رمان زندگی فردی به نام «بن هور» است و مشکلاتش، که در دوره ای زندگی میکند که سزار روم پیروان مسیح را میکشد و دنبال مسیح است تا او را به صلیب بکشد.
اما داستان ّبن هور، داستانی جذاب و جدای از مسیح است.
همیشه کتابی بی نهایت دوست داشتتی بود برای من، و البته خوب است بدانید فیلم بن هوری که وایلر در سال ۱۹۵۹ ساخت یازده اسکار گرفت و بارها از این رمان فیلم ساخته شده و میشود.
دهم؛ سووشون نوشته سیمین دانشور: حیفم آمد رمان ایرانی معرفی نکنم. رمان های زیادی به ذهنم آمد، ما رمان خوب کم نداریم. البته یک سری ترجیحا نایاب هستند مثل همسایهها، سنگ صبور، جن نامه و …
راستش حس من نسبت به سووشون، حس عحیبی است، شاید چون سیمین دانشور را خیلی دوست دارم. اما باور کنید این رمان خیلی عالی است و به عقیده من بهترین رمان ایرانی به مفهوم واقعا ایرانی است. حس روایت آن قدر خوب است که هنوز یاد فصل آخرش میافتم گریه ام میگیرد با این که حداقل سی سال پیش خواندمش.
هنوز جمله مک ماهون به زری در گوشم زنگ می زند. و دلم می خواهد این جمله حسن ختام این متن باشد:
« . . . گریه نکن خواهرم. در خانهات درختی خواهد رویید و درختهایی در شهرت و بسیار درختان در سرزمینت و باد پیغام هر درختی را به درخت دیگر خواهد رسانید و درختها از باد خواهند پرسید: در راه که میآمدی سحر را ندیدی؟»
گفتنی است حامد جلالی بخاطر داستان کوتاههایش، جوایز متنوعی همچون «نویسنده برگزیده جهان اسلام ۱۳۸۵» ، «جایزه ادبی اصفهان ۱۳۸۴» ، «جایزه ادبی خلیج فارس یاسوج ۱۳۹۱ و ۱۳۹۲» ، «جایزه ادبی غدیر ۱۳۹۱»، «جایزه ادبی نثر معاصر مراغه ۱۳۸۹ و ۱۳۹۱» و «جایزه ادبی یوسف دفاع مقدس»را دریافت کردهاست.
جلالی همچنین خبر داد: کتاب «صبح روز بعد» برای کودکان و کتاب «مجموعه داستان شهری در عصا» مخصوص نوجوان، انشاالله به نمایشگاه کتاب امسال میرسند.
تاکنون مرضیه نفری، حامد حجتی، فاطمه دولتی، علیاصغر عزتیپاک، محبوبه حاجی مرتضایی، حامد اشتری،سمیه عالمی، محمدغفاری و زهرا کاردانی لیستهای دهگانه خودرا در روزیهای گذشته معرفی کردهاند.
در روزهای آتی به معرفی سایر نویسندگان و شاعران شهر قم و پیشنهادات دهگانه آنها جهت مطالعه کتاب در ایام تعطیلات کروناییرا خواهیم داشت.
انتهای پیام
منبع:ایسنا
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰